بازهم شوري دگر پيدا شده
|
بازهم دراين دلم غوغا شده
|
|
****
|
گوئي از شور نخستين غم نديد
|
اينچنين با تاب و تب شيدا شده
|
گفتمش ای دل كه غافل ميشوي؟
|
عاشقان بنگر همه رسوا شده
|
دل كه ديگر پرسشم را نشنود
|
دم به دم مدهوش آن شهلا شده
|
واي از اين شيدائي و فرجام آن
|
سر نوشت هر يكي چون ما شده
|
هر دل عاشق كه غمها برده است
|
در نصيحت، واعظي بي تا شده!
|
از هم اينك دل شده آماج غم
|
در قبالش روح دل احيا شده!
|
خود كه بهتر واقفي اي با خرد
|
در دل بي عشق واويلا شده
|
|
****
|
شايد اين غم ها دلم مرهم كند
|
هر كجا معشوقه اش پيدا شده
|